اما بعد از سالها می بینه که رنگ و لعاب زندگیش تغییر کرده اما اصلن و ریشه ی رندگیش همونیه که بوده. همون مدل زندگی، همون مدل رفاقت، همون مدل کار و حرفه و همونقدر پولدار یا بی پول...
به دور و برتون نگاه کنید چند درصد ادمهایی که می شناسید تونستن ریتم زندگیشونو تغییر بدن؟ اشتباه نکنید، اگر یه نفر رفته امریکا درس خونده و جون کنده مثلا دکتری فیزیک گرفته و حالا استاد فلان دانشگاه هست و برای خودش دبدبه و کبکبه ای داره اصلن منظور نظر من نیست. این ادم هر جای دنیا باشه هوش داره و عرضه و زندگیش می تونه همین باشه. منظورم اون جاهاییه که شانس نقش قابل توجه ای داره. درسته که ادمها اشتباهاتشون تکرار می کنن ولی به نظر من اینکه توی چه شرایطی چه اشتباهی و با چه خسارتی مرتکب بشی خودش مربوط به شانسه. اینکه کی و در چه رمینه ای و چجوری سرمایه گذاری کنی یه شانسه، این که با تمام دقتت ادمهای اشتباهی توی زندگیت زیاد سبز بشن یه جوزایی شانسه.
شنیدین طرف برشکست می شه دوباره روی پای خودش می ایسته و دوباره سرمایه گذاری می کنه و پولدار می شه؟ به نظر شما چند درصدش شانسه؟ چند درصدش قدرت شخصی خودش؟
برای همینه که بعد سالها می بینی که زندگی بیشتر مردم روی یه خط مشخص پیش رفته و هیچ دگرگونی عجیبی نداشتن. مردم شانسشون روی شونه هاشونه و با خودشون همه جا حمل می کنن.
می دونم به نظر احمقانه می یاد این ایده!
اما من دارم بهش فکر می کنم...
شاید درست باشه!
برای شرایط خودم دو راه ترجمه شرایط می بینم: یا من همون احمقی هستم که بودم که وقت انتخاب رشته و درس خوندن و حمالی اول به جیزهای دیگه مثل علاقه فکر می کنم و بعد که می بینم توش پول و فرصتی نیست تقصیر شانس می ندازم.
یا واقعا شانس پول دار شدن ندارم که ندارم
بهارانه...برچسب : سرنوشت, نویسنده : mbahargoonea بازدید : 55