چوب دو سر طلا ؟

ساخت وبلاگ
توی یه کلاس خیلی مهم در مورد مدیریت سازمانی هستم. یه واحد درسی فشرده برای یه هفته. شرکت کننده ها بیشتر مدیرهای رده بالای سازمانهای مختلفند و یه عده دانشجوهای دکتری خیلی جوان. حالا من بین اینها چه می کنم من که نه جوانم و نه مدیر بماند.

با این مقدمه شروع کردم  که به یه موضوع خیلی مهم اشاره کنم که شاید خیلی ار ما،  زن یا مرد ازش باخبر بوده ایم اما هیج وقت راه حلی براش پیدا نکردیم.  واقعیت غیر قابل انکار تبعیض بر علیه زنان در بازار کار، صرفنظر از خصوصی یا دولتی بودن محیط بر هیجکس پوشیده نیست اما در طول سالها هیچ مقاله ی علمی و بحث کاملی در مورد دلایل پیدایش و یا ادامه ی ان وجود ندارد . بنابراین راه حلی هم براش پیدا نشده و تا به این اگاهی نرسیم که باید در موردش بنویسیم، تحقیق کنیم و در رفتارمون تغییر ایجاد کنیم شرایط  به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد.

برخلاف همه تبعیضها و فشارهای فرهنگی و دولتی، سالهاست که زنان ایران برای حقوق انسانی و اجتماعیشان تلاش می کنند و البته نمی توان دستاورد ها را ندیده گرفت چرا که من معتقدم برنامه ریزی و افکار اولیه این بود که رنان ایران  شبیه زنان عربستان سعودی باشند و اگر امروز تفاوتهای اشکاری بین ما و انهاست ماحصل تلاش و مقاومت زنان و البته حمایت مردان با شعور کشورمان بوده. با این حال کارهای بسیار زیادی باقی مانده که ما، همه با هم بایستی انجام دهیم. 

بیست و یک ساله بودم که کارم را به عنوان مددکار اجتماعی شروع کروم. محیط به شدت مردانه بود و تبعیض جنسی فاحش بود و در تمام زوایای ارتباطی با رییس، همکاران و حتی سیستم دیده می شد. اول از همه اینکه  طرز فکر این بود که خیلی ار موضوعات مردانه است، خانومها نیاز به یه همکاز مرد برای حمایت دارند، حقوق خانومها اگه توی قرارداد کمتر نیست توی اضافه کار باید حتما جبران بشه. و مهم تر از همه اینکه همه ی چشمها  زنانگی یه کارمند زن  را می بینند. اگر زیبا و جوان باشی برای تصاحبت رقابت می شه، اگه زشت باشی دیده نمی شی و اگر زیبا و جوان باشی و قابل تصاحب نباشی باید له بشی. سواد و شعورت هم اصلن مطرح نیست اینجا، کلا زنها جیزی نمی فهمن. رقابت و تلاش برای له کردن بین خانومهای کارمند بیسیار رواج بود و من اون موقع بسیار به خانومها شاکی بودم که جرا  پشت همو نداریم. توی سالهای اول در مورد این موضوع خیلی نوشتم ولی الان که به گذشته نگاه می کنم می بینم زنها بازیجه بودند. زنهای قابل تصاحب وسیله بودن تا بقیه رو له کنند و بهشون احساس بزرگی و قدرت داده می شد. طی پانزده سال، شش محیط کار عوض کردم به جستجوی محیطی امن که به تحصیلاتم، توانم و شعورم اگه کاری ندارن لااقل فقط بذازن توی یه محیط بدون مشکل کاز کنم و نهایتا ارزویش به دلم ماند و ایران را ترک کردم. اینجا بهش می گن Sexism,  تبعیض بر اساس جنس ادمها. اما توی بازار کار ایران یه مشکل دیگه هم داریم. Ageism, تبعیض بر اساس سن. طرز فکر سنتی هرگز ارزشی برای جوان، ایده های جوان و تفکر نو نداشته. ادبیات فارسی را بررسی کنید. پر از تکیه بر ارزشهای کهنسال و پیر و ادمهای دنیا دیده است و بیشتر،  جوانها از با توصیف زیبایی ، قدرت  و غرور بیجا یاد شدند.  هرگز سیستم به ارزش نیروهای جوان پی نبرد که نبرد مگر زمانی که تصمیم بر  سو استفاده از انرژی انها بوده. تقاطع تبعیضها ظلم بیشتری ایجاد می کند(Intersectionality). بیسیاری از زنان جوان ایران مورد تبعیض قرار می گیرند هم بخاطر زن بودن و هم بخاطر جوان بودن. و البته همیشه طبقه ی اجتماعی، قومیت، مذهب و خیلی دلایل دیگر می تواند مزید بر تبعیض حقوق رنان شود. 

بزای شروع تغییر تصممیم بگیریم: 

طرفدار هم باشیم

باور کنیم برای توانمنر بودن نیاز به هیچ مردی نداریم. 

در رقابت برای تصاحب مرد، مقام و پول یکدیگر را تخریب نکنیم

اگر همسرمان خیانت کرد، یادمان باشد که تقصیر مرد بود که نتوانست شلوارش را بچسبد. محکم و مقاوم باشیم

یادمان باشد هر یک زن قدرتمند و موفق ، یک قدم به برابری حقوقمان نزدیک تر. برای هم نردبان باشیم

یکدیگر را قضاوت نکنیم. هرگز از با لغت روسپی، فاحشه و یا بدتر خانومی را قضاوت نکنیم. 

به پسرانمان بیاموزیم که برای حقوق زنان احترام  قایل باشند حتی اگر ان زن عروس غیر محبوب ما باشد

و هرگز تحقیر و خشونت را قبول نکنیم

بهارانه...
ما را در سایت بهارانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbahargoonea بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:02